نشانه شناسی – Semiotics

نشانه شناسی – Semiotics

تاکنون درباره نشانه شناسی و نشانه در زمینه های گوناگون و  بسیار بحث شده است . پیرس انواع نشانه را شمایل و نمایه و نماد برشمرده و مثلث نشانه را مرکب از سه جزء صورت و فحوا و شیء دانسته است: دانیل چاندلر  نسخه دیگری از « مثلث نشانه شناختی»را، به نقل از وینفرید انت ، با عناوین بردار یا محمل نشانه و معنی و مصداق عرضه کرده است ؛ آگدن و ریچاردز  نشانه را ‏به مئلثی معنایی تعبیر کرده اند که شامل تصور ذهنی و مصداق و نماد است؛ الگوی معنایی فرگه ، شامل مصداق و نشانه و معناو تصور، چهارضلعی است؛ سوسور رابطه دو بعدی نشانه زبانی و رابطه دال (صورت یا تصویر ذهنی) و مدلول(معنی یا مفهرم) را طرح کرده است؛ طرح چهاربعدی کریستین متز نظریه پرداز فیلم، مدلول (سطح محتوا) و دال (سطح بیان) را در برمی کیرد؛ مدلول جوهر و صورت محتوا را در بر دارد و دال جوهر و صورت بیان را؛ گونترکرس و تئووان لیوون بر اساس سه فرا نقش اساسی مایکل هلیدی– فرانقش اندیشگانی،بینافردی و متنی- نشانه را توصیف می کنند؛ مربع یا دستگاه  متناظر نشانه یا ، به عبارتی،مربع نشانه شناختی گریما، ، از چهار جزء تشکیل می شود: گفته و نفی گفته ، متقابل گفته و نفی متقابل گفته.به این ترتیب معنای هر نشانه در نظامی تقابلی مشخص می شود ؛ مثلا ساختار بنیادی دلالت در مدخل واژگانی «زیبا»در دستگاهی چهار عضوی (زیبا/زشت،نازیبا/ نازشت) عمل می کند.درآثار پست مدرن ، برخلاف طرح سوسور ، امکان جدایی دال از مدلول وجود دارد :لاکان از«سریدن پیوسته مدلول به زیر دال» سخن می گوید؛ دریدا به بازی آزادانه دالها اشاره می کند و اینکه دالها سخت به مدلولهایشان نچسبیده اند و در ارجاع نامتناهی دال به مدلول ، به فراتر از خودشان ، به دیگر دالها ، اشاره می کنند؛ افرادی چون پولارد و سگ نیز نشانه واژگانی سوسوری را تا حد نشانه جمله ای و متنی و حتی فراتر از آن گسترش داده اند. علاوه بر این ، نشانه شناسی تنها در ارتباط با زبان مطرح نیست ؛ بلکه می توان آن را بر اساس الگوی کریستال مطابق نمودار صفحه بعد تقسیم بندی کرد. همان طور که مشخص است،نشانه مطابق با دستگاه حواس پنجگانه بشر عمل می کنند.شاید در سطحی متعالی و برتر و به اصطلاح عرفانی نیز بتوان نشانه هایی از نوع دیگر یافت؛ اما در اینجا ، به همین پنج نوع اصلی ، یعنی آنچه مشهود و محسوس است بسنده می کنیم. گفتنی است که نشانه های دیداری،بسودنی،بوییدنی،چشیدنی مربوط به زبان جسمانی (ارتباط غیر کلامی) است.” 

 به اختصار تعاریف و آراء گوناگونی از مفهوم نشانه و نشانه شناسی بیان شد، در ذیل به مفهوم نشانه از منظر بنیانگذاران علم نشانه شناسی یعنی سوسور و پیرس پرداخته می شود.
 

نشانه از دیدگاه سوسور

 سوسور الگویی “دو وجهی“ یا دو قسمتی از نشانه ارائه می نماید ، از دید او نشانه تشکیل شده است از:
 –  دال ، تصور صوتی ، صوت
 – مدلول ، تصور مفهومی ، یا مفهومی که دال به آن دلالت می کند.
 
رابطه بین دال و مدلول را اصطلاحا دلالت می نامند نشانه ها حاصل انطباق این دو عنصر یعنی دال و مدلول هستند .سوسور تاکید کرده است که صدا و اندیشه (یا دال و مدلول) درست مانند دو روی یک برگ کاغذ از هم جدایی ناپذیرند .این دو سوی نشانه به واسطه یک پیوند متداعی ارتباط تنگاتنگ ذهنی دارند و هریک آن دیگری را راه می اندازد. وجود خط افقی و تقابلی که در نمودار وجود دارد نشانگر آن است که دال و مدلول را می توان برای مقاصد تحلیلی از هم متمایز کرد“
 به عنوان یک مثال زبانی کلمه « باز» (وقتی که در ورودی یک فروشگاه با آن برخورد می کنیم) نشانه ای است مرکب از :
 یک دال :‌کلمه « باز »
 یک مدلول ( مفهوم) : که فروشگاه برای خرید باز است .
 

برای روشن شدن مفهوم دال و مدلول می توان اینگونه گفت : ما می توانیم « اسب » را به هر شکلی که بخواهیم تلفظ کنیم ، به شرط اینکه خود و مخاطبمان احساس کنیم که واژه « اسب » را تلفظ کرده ایم . پس ما دو « اسب » داریم : یکی آنچه زنجیره ای از اصوات است و هر بار که تلفظ می کنیم به لحاظ فیزیکی با دفعات قبل و بعد تفاوت می کند و دومی آنچه در نظام زبان مطرح می شود و در تقابل با واحدهای دیگر این نظام است.سوسور « اسب » دوم را تصور صوتی (sound Image) ما از « اسب » اول می داند و آن را دال می نامد ، پس دال پدیده ای ذهنی است و در اصل، تصوری است که ما از اصوات تشکیل دهنده « اسب » در ذهن داریم . حال به سراغ چیزی می رویم که در جهان خارج وجود دارد و ما آن را « اسب » می نامیم .میلیونها نوع از این حیوان با شکل و قیافه های مختلف ، اندازه ها و رنگهای مختلف ، از دهها نژاد در این سو آن سوی جهان وجود دارد که هیچ یک شبیه به آن یکی نیست اما ما تمامی این « اسب » های جهان اطرافمان را « اسب » می نامیم زیرا این مصداقهای جهان خارج در ذهن ما تصویری را پدید می آورند که با تصویری که از پدیده های دیگر داریم در تقابل است سوسور این تصور معنایی را مدلول می نامد . پس دال را نباید با صوت اشتباه گرفت و مدلول هم همان مصداق جهان خارج نیست ، بلکه دال و مدلول تصورهای ذهنی است که به نظام زبان تعلق دارند.سوسور پیوند این دو را نشانه زبانی می نامد. هر نشانه زبانی در تقابل با دیگر نشانه های زبانی است .هر دال به چیزی غیر از خود دلالت می کند که مدلول آن دال نامیده می شود و به همین دلیل زبان را می توان نظامی نشانه شناختی دانست ، واحدهای این نظام ، یعنی همین نشانه های زبانی ، ماهیتی اختیاری دارند به این معنا که هر دال ممکن است به مدلول دیگری پیوند خورده باشد . نشانه های زبانی قراردادی اند .سخنگویان به هر زبان پس از پیوند میان یک دال و مدلول خود را موظف می بینند که برای ایجاد ارتباط با یکدیگر این پیوند را حفظ کنند مسلما این پیوند در مقابل زمان مقاوم نیست و همین امر اسباب تحول زبان را فراهم می آورد.

 از دید سوسور نشانه ها در اصل به یکدیگر ارجاع می دهند.در نظام زبان “ همه چیز وابسته به روابط است”.هیچ نشانه ای قائم بر خود معنی پیدا نمی کند ، بلکه ارزش آن ناشی از رابطه ی آن با نشانه های دیگر است. هم دال و هم مدلول مفاهیمی تقابلی و مبتنی بر جایگاه و رابطه اشان با دیگر اجزای نظام هستند. در نظام زبان با دو رابطه روبرو هستیم یکی رابطه ای ایجابی که درون نشانه ،بین دال و مدلول برقرار است و دیگری رابطه ای سلبی که بین نشانه ها و درون نظام عمل می کند.رابطه اول را اصطلاحا «دلالت» و رابطه دوم، رابطه ای افتراقی که مولد ارزش نشانه است.
 

 نشانه از دیدگاه پیرس

 تقریبا در همان دورانی که سوسور الگوی خود را از نشانه، نشانه شناسی و روش شناسی ساختگرا را تدوین می کرد در آن سوی اقیانوس اطلس چارلز ساندرز پیرس ، فیلسوف پراگماتیست و منطق دان ، مستقل از سوسور مشغول تدوین الگوی خود از نشانه ، نشانه شناسی و طبق بندی انواع نشانه بود. برخلاف الگوی سوسوری نشانه که قالب دوگانه خود بسنده را داراست پیرس الگوی سه وجهی را معرفی می کند.
بازنمون : صورتی که نشانه به خود می گیرد
تفسیر : معنایی که از نشانه حاصل می شود
موضوع : که نشانه به آن ارجاع می دهد.
 تعامل بین بازنمون،موضوع و تفسیر را برای «نشانگی» (که شاید بتوان آن را کلیت فرآیند معنی سازی نامید) نامیده است.
 مثال: بر اساس الگوی پیرس از نشانه ، چراغ راهنمایی که سر چهارراه ها قراردارد ، بازنمون است، توقف خودروها آبژه یا موضوع آن است و این فکر که چراغ قرمز به معنی آن است که خودروها باید متوقف شوند تفسیر آن است. اگر بخواهیم تا این مقطع الگوی پیرس را با سوسور مقایسه کنیم باید بگوییم که در الگوی پیرس شاهد وجود موضوع ‍{آبژه} هستیم که در الگوی سوسوری جایی به آن داده نشده است. بازنمون کم و بیش مشابه دال سوسوری است و تفسیر نیز بی شباهت به مدلول سوسوری نیست.دیدگاه های متفاوتی که اغلب با نام « مثلث معنایی» خوانده شده اند ، متاثر از نظریه پیرس مطرح شده اند.مهم ترین آن ها مثلث معنایی آگدن و ریچاردز است که در واقع فقط واژگان پیرسی را تغییر داده است.
 پیرس یک تقسیم بندی سه گانه ای از نشانه ارائه می دهد که بصور عام و کلی می توان مطابق سطور ذیل آن را تشریح کرد:

نماد: در نماد نشانه مشابه موضوعش نیست بلکه بر اساس رابطه ای دلبخواهی یا کاملا قراردادی به موضوع دلالت می کند؛به عبارت دیگر باید آن را یاد گرفت. ازجمله نشانه های نمادین می توان به زبان به طور عام (به علاوه ی زبانهای خاص،حروف الفبا،نشانه های سجاوندی،واژه ها، عبارات، جمله ها)،علامتهای زبان مرس ،چراغ های راهنمایی،پرچمهای ملی و … اشاره کرد.

شمایل: در نشانه های شمایلی رابطه ی نشانه و موضوعش مبتنی بر تشابه است. برای مثال می توان از عکس،کاریکاتور،ماکت،نام آواها،استعاره ها،کاربرد صداهای «واقعی» در موسیقی، جلوه های صوتی در نمایش های رادیویی و … نام برد.

نمایه : نشانه های نمایه ای دلبخواهی نیستند بلکه مستقیما به طریق (فیزیکی یا علی) به موضوعشان وابسته اند.مانند نشانه های طبیعی (دود،رعد،جای پا،پژواک صدا،بوهای غیر ترکیبی و طعم ها)،نشانگان پزشکی(درد،ضربان قلب،خارش)،ابزارهای اندازه گیری(بادنما،دماسنج،ساعت و مشابه آن) و مواردی چون عکس ، فیلم،نمای ویدیویی یا تلویزیونی،صدای ضبط شده روی نوار و سرانجام شاخص ها در زبان مانند(ضمایر شخصی،قیدهای مکان و زمان) را می توان از جمله نشانه های نمایه ای دانست.

 

مقایسه اجمالی نظرات پیرس و سوسور

 در این بخش تنها به چند اختلاف آن هم به صورت کلی پرداخته می شود. اختلاف دو بنیانگذار نشانه شناسی جدید در اصل از تفاوت نگاه آنها نسبت به ماهیت و کارکرد نشانه شناسی ناشی می شود . نشانه شناسی پیرس رنگ فلسفی داشت و کمتر بر زبانشناسی تاثیر نهاد و نشانه شناسی سوسورعملا به بزرگترین مکتب زبانشناسی تبدیل شد و در شناسایی زبان نقش عمده ای را ایفا کرد .پیرس به تنوع نشانه ها اعتراف دارد و صرفا به نشانه های زبانی نپرداخته است در مقابل سوسور به نشانه زبانی پرداخته است و از این رو، نشانه شناسی او بیشتر صورت زبانشناسی به خود گرفته است.نظریه نشانه شناسی پیرس به طور کلی بر تحلیل تفکر بنا شده است نه بر تحلیل زبان.
 

نشانه واقعی Sign Proper

 اگر بر حسب این واقعیت که هر چیزی می تواند به چیز دیگر دلالت کند بخواهیم قلمرو نشانه شناسی را مشخص کنیم ؛ نشانه شناسی به دانش سلطه جویی بدل می شود که نه تنها زبانشناسی ،بلکه فیزیک و شیمی و سایر علوم حتی فنونی چون پزشکی را در بر می گیرد.به همین دلیل به نظر می رسد که نشانه شناسی را باید دانش مطالعه نشانه های واقعی دانست یعنی نشانه هایی که پیوند میان دال و مدلولشان قراردادی و اختیاری باشد و نماد تلقی شود.در اصل نشانه ای واقعی است که بر اساس الگوی ارغنون بولر در آنٍ واحد سه نقش نماد،نشان و علامت را داشته باشد. یعنی بتواند :
 

نقش نماد (Symbol) را ایفا کند . یعنی به موضوعی در جهان خارج دلالت کند

 باید نقش نشان(Signal) را ایفا کند ،یعنی از طریق آن نشانه بتوان اطلاعاتی در باره فرستنده کسب کرد.
 باید نقش علامت(Symptom) را داشته باشد . یعنی گیرنده را وادار سازد تا آن نشانه را تعبیر کند یا واکنشی در برابرش نشان دهد.
 

پیامد این تقسیم بندی آن است که نشانه واقعی موضوع اصلی نشانه شناسی است.نشانه واقعی یعنی همان نشانه ای که رابطه میان دال و مدلولش اختیاری یا قراردادی است،در کانون حوزه نشانه شناسی قرارمی گیرد .