رده‌شناسی زبان – Language Typology

رده‌شناسی زبان – Language Typology

“رده‌شناسی زبان” (Linguistic/ Language Typology) از تفاوت‌های نظاممند بین زبان‌های جهان (خواه آن‌هایی که به یک خانواده زبانی تعلق دارند یا آن‌هایی که در خانواده‌های زبانی مختلف جای می‌گیرند) بحث می‌کند. برآورد زبان‌شناسان اینست که حدود کمی بیشتر از هفت هزار زبان هم‌ اکنون در جهان رواج دارد. کشف و بررسی تفاوت‌های نظامند در نظام آواها و واج‌ها، صرف و نحو این زبان‌ها موضوع ” رده‌شناسی زبان” است. در این مسیر پژوهشی، رده‌شناسان به همگانی‌های (یعنی جهانی‌های) زبانی که در همه زبان‌ها یافت می‌شوند نیز نائل شده‌اند. بنابراین، دستاورد مطالعات رده‌شناختی هم کشف تفاوتهای نظاممند و هم اشتراکات بین زبان‌ها بوده است. اصطلاح “رده شناسی” ابتدا در سال ۱۹۰۱ توسط زبان‌شناس آلمانی گابلنتس (Gabelentz) در زبان‌شناسی به‌کار برده شد و از سال ۱۹۲۸ متداول گشت.

پیشینه مطالعات رده شناختی

آثاری که از دسته‌بندی زبان‌ها سخن گفته‌اند پیش از اینکه اصطلاح رده‌شناسی زبان وضع شود قدمتی بیش از دویست و پنجاه سال دارند. مروری بر آن آثار نشان می‌دهد که دو مقطع زمانی را می‌توان بازشناخت. در مقطع اول دسته‌بندی‌های کلی و کلان از زبان‌های جهان به دست داده شده است. در این مقطع که به ویژگی‌های صرفی زبان‌ها پرداخته شده رده‌هایی همچون زبان‌های تصریفی، زبان‌های گسسته، زبان‌های پیوندی، زبان‌های تحلیلی، و زبان‌های بساترکیبی به دست داده شده است. این رده‌ها با توجه به شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی (یعنی صرف) زبا‌ن‌ها پیشنهاد شده‌اند. این مقطع را اصطلاحاً “رده‌شناسی کل‌گرا” خوانده‌اند. در مقطع زمانی دوم که بخش عمده قرن بیستم را شامل می‌شود اولاً ویژگی‌های نحوی زبان‌ها در کانون توجه قرار گرفت و ثانیاً مقایسه‌های بینا زبانی ساخت نحوی خاص (و نه کل ساخت نحوی زبان) مانند ترتیب وقوع واژه‌ها در جمله (و کشف رده های دارای ترتیب “فاعل- مفعول- فعل”، “فاعل- فعل- مفعول”، “فعل- فاعل- مفعول”، “مفعول- فاعل – فعل”، “مفعول- فعل- فاعل”، و “فعل- مفعول – فاعل”، مجهول سازی در زبان‌های جهان، ترتیب قرار گرفتن مضاف و مضاف الیه در زبان‌های جهان (یعنی “مضاف- مضاف الیه”، “مضاف الیه- مضاف”، یا هر دو)، امکانِ داشتن حروف اضافه پیش از اسم ( همچون حروف اضافه در، با، از، برای در زبان فارسی) یا حروف اضافه پس از اسم ( که در زبان‌های گیلکی، مازندرانی، ترکی، ژاپنی، و فقط یک مورد آن یعنی “را” در زبان فارسی که بعد از اسم ظاهر میشود)، و چندین مؤلفه نحوی و ساختاری دیگر مبنای رده‌بندی زبان‌ها واقع شد. این مقطع زمانی با عنوان “رده‌شناسی جزءگرا” معروف شده است. دانشمندانی همچون ویلهلم فن هومبلت  (۱۷۶۷-۱۸۳۵) و ادوارد ساپیر(۱۸۸۴-۱۹۳۹) رده‌شناسان کل‌گرا بودند و جوزف گرینبرگ (۱۹۱۵-۲۰۰۱) و برنارد کامری که هم‌اکنون برجسته‌ترین رده‌شناس جهان است، رده شناسان جزءگرا خوانده می‌شوند.

زبان، لهجه و گویش

مراد از اصطلاح‌های “زبان”، “لهجه”، و “گویش” دقیقاً همانست که در منابع تخصصی بین‌المللی زبان‌شناسی به کار می‌رود. طبق آن منابع، اصطلاح “زبان” به دو گونه زبانی اطلاق می‌شود که سخنگویان آن دو فهم متقابل ندارند. در این صورت می‌گوئیم آن دو گونه دو زبان متفاوت‌اند. گویش (dialect) به دو گونه زبانی که سخنگویان آن دو فهم متقابل دارند اما در عین حال بین آن دو گونه تفاوتهای آوائی، واجی، واژگانی، و دستوری وجود دارد گفته می شود. لهجه (accent) اصطلاحی است که به دو گونه زبانی که سخنگویان آن دو فهم متقابل دارند اما در عین حال بین آن دو گونه تفاوتهای آوائی و واجی دیده می‌شود اطلاق می‌شود. با استناد به تعاریف مذکور، فارسی، گیلکی، کردی سورانی، اورامی، بلوچی، تالشی، و تاتی زبان‌اند. هر یک از زبانهای مزبور گویشهای خود را دارد. به عنوان نمونه، فارسی تهرانی، فارسی قائنی، تاجیکی، دری (یا فارسی افغانستان) گویشهای زبان فارسی‌اند. همچنانکه انگلیسی امریکائی، انگلیسی بریتانیائی، انگلیسی هندی، انگلیسی افریقای جنوبی، و انگلیسی استرالیائی گویشهای زبان انگلیسی هستند. از طرفی دیگر، اگر بپذیریم که تفاوت میان فارسی قمی و فارسی تهرانی اساساً فقط در حد تفاوت‌های آوائی و واجی است آنگاه آن دو را می‌بایست “لهجه‌های” یک زبان (یعنی زبان فارسی) دانست.

* مصاحبه با مدیر گروه زبان شناسی موسسه مکس پلانک در انسان شناسی تکاملی (لایپزیک، آلمان) و استاد ممتاز دانشگاه کالیفرنیا (سانتا باربارا)